کد مطلب:28869 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:132

غارت عبد اللَّه بن مَسعده












2851. تاریخ الطبری - به نقل از عوانه -: معاویه [ در سال 39 هجری ] عبد اللَّه بن مَسعَده فَزاری را نیز با هزار و هفتصد مرد به تَیماء[1] روانه كرد و به او دستور داد به هر كس از بادیه نشینان كه گذر كرد، از او زكات بگیرد و هركس را كه از دادن زكات مالش سرپیچی كند، بكُشد. سپس به مكّه، مدینه و حجاز رود و چنین كند. گروه زیادی از قوم او نیز بر او گرد آمدند.

چون خبر به علی علیه السلام رسید، مُسَیَّب بن نَجْبه فزاری را روانه كرد. وی در تیماء به عبد اللَّه بن مسعده رسید. تا نیم روز آن روز جنگ سختی با هم داشتند. مسیّب به پسر مسعده تاخت و سه ضربه بر او زد كه با هیچ كدام قصد كشتن او را نداشت و به او می گفت: خودت را نجات بده، خودت را نجات بده!

عبد اللَّه بن مسعده و همراهانش وارد دژ شدند. دیگران به سوی شام گریختند و بادیه نشینانْ شترهای زكاتی را كه همراه وی بود، به غارت بردند. مسیّب نیز او و همراهانش را سه روز محاصره كرد و هیزم و آتش آورد و درِ قلعه را به آتش كشید.

آنان چون هلاكت خویش را حسّ كردند، رو به مسیب گفتند: ای مسیّب! ما خویشاوندیم.

دل مسیّب به حالشان سوخت و نخواست آنان را بكشد. دستور داد آتش را خاموش كردند. به یاران خود گفت: مأموران مخفی برایم خبر آورده اند كه لشكری از سوی شام به طرف شما می آید. همه یك جا جمع شوید.

عبد اللَّه بن مَسعَده با یارانش شبانه بیرون شده، به شام رفتند. عبد الرحمان بن شبیب گفت: ما را در پی آنان روان كن. مسیّب گوش نكرد. [ عبد الرحمان ]به وی گفت: تو به امیر مؤمنان خیانت كردی و با آنان سازش نمودی![2].

2852. تاریخ الیعقوبی: معاویه، عبد اللَّه بن مسعده را با گروه ویژه ای فرستاد و دستور داد به سوی مكّه و مدینه برود. او با هزار و هفتصد نفر به راه افتاد. چون خبر به علی علیه السلام رسید، مسیّب بن نجبه فزاری را اعزام كرد و به او فرمود: «ای مسیّب! تو از كسانی هستی كه به صلاحیت، شجاعت و دلسوزی شان اطمینان دارم. به سوی این قوم برو و با آنان جدی و اثرگذار برخورد كن، هرچند خویشاوندانت باشند».

مسیّب گفت: ای امیرمؤمنان! برایم افتخار است كه مورد اعتماد شمایم. همراه دو هزار نفر از طایفه های هَمْدان و طَی و دیگران به راه ا فتاد و شتابان رفت و طلایه سپاه خویش را جلو فرستاد. آنان با عبد اللَّه بن مسعده برخورد كرده، جنگیدند. مسیّب هم رسید و به نبرد با آنان پرداخت، تا آن كه می توانست عبد اللَّه بن مسعده را دستگیر كند؛ ولی از این كار پرهیز می كرد تا ابن مسعده گریخت و در تیماء به قلعه ای پناه برد. مسیّب قلعه را محاصره كرد و ابن مسعده و یارانش را سه روز در محاصره داشت.

ابن مسعده ندا داد: ای مسیّب! ما با هم قوم و خویشیم. خویشاوندی را پاس بدار. او هم راه ابن مسعده و همراهانش را بازگذاشت تا از قلعه نجات یافتند و شب كه فرا رسید در تاریكی شب به شام رفتند. سحرگاهان كه مسیّب به سراغ قلعه رفت، كسی را نیافت.

عبد الرحمان بن شبیب گفت: به خدا سوگند، با آنان سازش كردی و به امیر مؤمنان خیانت نمودی.

مسیّب نزد علی علیه السلام رفت. حضرت به او فرمود: «مسیّب! تو از افراد دلسوز من بودی، آن گاه چنان كردی؟!». او را چند روز زندانی كرد، سپس آزاد ساخت و كار جمع آوری زكات در كوفه را به وی سپرد.[3].









    1. تَیماء، شهر كوچكی در اطراف شام، بین شام و وادی القری بر سر راه حُجّاج شام. چون پیامبر خدا بر قلعه های خیبر و وادی القری چیره شد، مردم تیماء به پرداخت جزیه راضی شدند. هم اینك روستایی بین دمشق و مكّه به نام «تیماء» وجود دارد (ر. ك: معجم البلدان: 67/2).
    2. تاریخ الطبری: 134/5، الكامل فی التاریخ: 426/2، البدایة والنهایة: 320/7.
    3. تاریخ الیعقوبی: 196/2، أنساب الأشراف: 209/3.